برنامهریزی ، تصمیمگیری در زمان حال برای آینده است . هر چه بتوان آینده را دقیقتر پیشبینی كرد و هر چه بتوان عوامل تاثیرگذار بر كار در آینده را بهتر شناخت و بهتر تحلیل نمود ، آنگاه میتوان انتظار برنامه موثرتر و كاراتری داشت . برنامهریزی در محیطی معنا مییابد كه در آن قیود و محدودیتهایی مطرح باشند ؛ اگر هیچ محدودیت و هیچ قیدی وجود نداشته باشد ، برنامهریزی بیمعناست . تصور نمایید در محیطی منابع بیپایان در دست باشند ، زمان تحویلی مشخص نشده باشد و كار را بتوان با هر كیفیتی تحویل داد ، در این محیط هر كس میتواند به هر شكلی رفتار كند و برنامهای نیاز ندارد .
متاسفانه ، جهان پیرامون ما آمیختهای است از محدودیتهای گوناگون كه هر یك به شكلی اثر خود را بر كار میگذارند ؛ سازمانهایی پیشرو هستند كه بتوانند عوامل تاثیرگذار بر كار را شناسایی و بر اساس میزان تاثیر آنها بر كار خود ، برنامهای قوی تهیه نمایند و مهمتر از برنامهریزی ، تعهد كافی برای اجرای برنامه در خود ایجاد كنند . در این گام به تشریح محدودیتهای ششگانه پروژه میپردازیم :
محدودیت اول : بودجه
بسیاری از پروژهها به حدی سریع پول جذب میكنند كه متوجه نمیشوید ! بودجه اولین محدودیت تمام پروژههای كوچك و بزرگ است . حتی در پروژههای فرهنگی كه افرادی بدون دریافت كارمزد برای انجام كار قدم پیش میگذارند نیز كمبود نفرات و کمبود اعتبار برای تهیه ملزومات ، محدودیت است . بودجهریزی پروژه ، از وظایف مهم برنامهریزان پروژه است و چگونگی تامین اعتبارات لازم برای پیشبرد اهداف پروژه از وظایف بسیار مشكل مدیران است ! بهخصوص در پروژههای بزرگ علاوه بر تامین اعتبارات برای فعالیتها ، چگونگی چینش فعالیتها و تعیین پیشنیازهای آنها برای انجام موثر كار با توجه به زمان احتمالی اخذ اعتبارات مالی مهم هستند . مثلا نمیتوان در یك سال كل زیرسازی یك بزرگراه را تمام كرد و بدون تهیه اعتبار برای روكش آسفالت آن ، منتظر رسیدن بودجه در سال بعد ماند ؛ باران و برف اثر مخربی بر روی زیرسازی خواهند گذاشت به گونهایكه بخشی از بودجه باید صرف مرمت زیرسازی شود . در چنین مواقعی میتوان بزرگراه را در قطعاتی مجزا به پایان رساند و قطعات را بهتدریج به یكدیگر متصل نمود .
در فازبندی كار و تعیین اندازه بهینه محدوده هربخش ، بودجه و چگونگی تامین آن از مهمترین عوامل است . مدیران باید اطلاعات دقیق اخذ بودجه و چگونگی تعهد مالی تامینكنندگان را دریافت و در اختیار برنامهریزان قرار دهند و در مدت اجرای پروژه ، به دقت ، اخذ بودجه از منابع را پیگیری كنند .
محدودیت دوم : زمان
زمان برای هیچكس صبر نمیكند ! به خصوص برای مدیر پروژهای كه باید ساختهاش را در زمان معینی تحویل دهد . برنامه پروژه به دلیل مشخص كردن زمانی برای تحویل كار ، به معنای ترسیم یك قید برای پروژه ، همواره یك محدودیت است . به خصوص در پروژههای به همپیوسته كه خروجیهای یكی به عنوان ابزار یا بخشی از محصول نهایی پروژه دیگر است ، فشار بر مدیران برای تحویل به موقع بیشتر است . در چنین مواقعی برنامه پروژه و منابع موردنیاز بر مبنای زمان از پیش تعیینشده ، تعیینمیشوند ؛ در صنعت اینگونه برنامهریزی را Pull System Planning گویند .
محدودیت زمان ، در بازار رقابتی امروز به حدی است كه مدیریت موثر زمان ، بهعنوان ابزاری برای نجات سازمانها مطرح است . تفاوت بین پیشرو بودن و تقلیدكردن تنها در زمان اولین تحویل به بازار است !
محدودیت سوم : افراد
میتوان با روشهای مختلف پول یا تجهیزات لازم برای اتمام پروژه را تامین كرد ، اما یافتن افراد خوب و كاری برای پروژه ، افرادی كه واقعا حلال مشكلات باشند ، بسیار دشوار است . برخی افراد بدون قیمت هستند و پیشرفت یك پروژه تنها به حضور آنان بستگی دارد ؛ جذب و استخدام افراد مناسب و از آن مهمتر نگاهداشتن آنها در تیم پروژه كار آسانی نیست و هنری است كه مدیران معدودی آن را دارا هستند .
از سویی اختلافات بین افراد ، چه درون تیم پروژه و چه با افرادی خارج از آن ، امری همیشگیست و حلوفصل آنها از وظایف مهم مدیران است ؛ این اختلافات همیشگی هستند ولی باید با مدیریت مناسب آنها را در جهت رشد سیستم به كار انداخت .
محدودیت چهارم : محیط
واقعیات محیطی بر پروژهها موثرند . تامین بودجه ، تعیین برنامه و چگونگی عملكرد افراد همگی از واقعیات محیط اجرای پروژه تاثیر میپذیرند . به عنوان مثال اعضای تیمی كه پروژهای را با موفقیت به اتمام رساندهاند ، ممكن است در پروژهای دیگر ناموفق باشند . ممكن است شرایط محیطی حتی آبوهوا بر كار افراد ، تجهیزات ، صحت برنامه و سایر پارامترها تاثیر گذارد . اغلب لازم است تا پس از مدتی كوتاه از كاركرد پروژه ، عمدتا بین پنج تا ده درصد پیشرفت پروژه ، بازبینی جامعی از چگونگی تامین بودجه ، برنامه و كاركرد افراد به عمل آید تا از انطباق كامل آنها اطمینان حاصل شود . معمولا در این مرحله تغییراتی در برنامهها و اعضای تیم پدید میآید چرا كه واقعیات محیط بهتر مشخص شده و مدیر و برنامهریزان پروژه میتوانند برای مقابله با آنها برنامهریزی كنند .
محدودیت پنجم : ابزار و تجهیزات
در برنامهریزی هر پروژهای فرض میشود كه ابزار موردنیاز آن در زمان معین آماده میشود . بسته به نوع و اندازه پروژه ، ابزارهای متفاوت و گاهی خاص برای انجام كارها لازمند ؛ در صورت حاضربودن آنها و درستی كاركردشان ، یكی از الزامات پروژه برای تكمیل در زمان مقرر آمادهاست . اما تجهیزات ممكن است خراب شوند ، بشكنند یا همزمان در دو یا چند پروژه درگیر باشند . ابزار و وسایل ، هم به لحاظ هزینه و بار كاری و هم به لحاظ زمان تداركشان از جمله محدودیتهای مهم پروژه هستند كه باید در هنگام برنامهریزی توجه لازم را به آنها معطوف داشت . گاهی تهیه ابزار و تجهیزات و تجهیز كارگاه پروژه (Mobilization) خود یك پروژه بزرگ است ؛ درچنین مواقعی مدیر پروژه مادر باید تمام تمهیدات لازم را برای به موقع آمادهشدن تجهیزات و كارگاه و تنظیم همپوشانی فعالیتها به كار برد .
محدودیت ششم : اتفاقات غیرمنتظره (Force Major)
نمیتوان رفتار طبیعت را به دقت پیشبینی كرد اما میتوان با توجه به دادههای پیشین و نگاهی به تاریخ اثر بلایای طبیعی را كم نمود . شروع كار زیرسازی باندپرواز فرودگاه در ابتدای فصل زمستان یا روكشكردن زمین خیس با آسفالت ، به نظر هر كس غیرمنطقی میرسد اما متاسفانه در هنگام برنامهریزی ممكن است نادیده گرفته شوند ؛ برنامه خوب برنامهای است که همه عوامل موثر بر خروجی را شناسایی کرده ، برای آنها چارهاندیشی کند . هزینههای بسیاری بهدلیل بیتوجهی به این نكات بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم به پروژه یا استفادهكنندگان خروجیهای آن وارد میشود .
دركنار این موارد قابل پیشبینی ممكن است گاهی اتفاقاتی درمسیر پروژه پیش بیایند . زلزله ، وقوعجنگ و تغییر ناگهانی قوانین از جمله این موارند ؛ هرچند نمیتوان چنین بلایایی را پیشبینی نمود اما برنامهریزان خوب باید راهكارهایی پیشبینی نمایند تا در صورت وقوع ، پروژه كمترین آسیب را از آنها ببیند . دستورالعملهای تغییر و بندهای فورسماژور در قراردادها از این مواردند ؛ به یاد داشته باشیم كه :
همه چیز را نمیتوان پیشبینی نمود...